اردوی مشهد خیلی خوش گذشت،مخصوصاً جاغرق (کلی آب بازی کردیم)و بحث با خانم نادری (مبلغ قمی)تا نیمه شب توی هتل....
_____________________
امروز مریم ازم پرسید «من خیلی سطحی فکر میکنم ؟»
.....جا خوردم ، اصلاً آمادگی این سوال رو از او نداشتم ،این آغاز تله ست...
همیشه من ونگار تو حرفامون ،آدما رو به چند فاز تقسیم میکردیم ،یکی از این فازا (امثال مریم ) هیچ وقت به سر درگمی و پوچی نمی رسن و اینا تو جهانبینیشون هیچ راهی نداره البته اگه جهان بینی وجود داشته باشه ، گاهی من و نگار آرزو میکردیم جای اونا باشیم به جای اینکه هزار جور فکر به ذهنمون هجوم بیاره : چیستی ،چرایی ،چگونگی ،اگه اینطوری نباشه.... ، سنتها ،درست و غلط بودن اونها ...و انسان کامل!!!!.....و در نهایت
یه جورایی پا در هوایی...
اما همیشه تو این جور مواقع یاد حرفای دکترجامی (یکی از اساتید بزرگ )میفتم : بالا خره این دوره تمام میشه برای من د وسال طول کشید ممکنه برای شما کمتر یا بیشتر ،اما تمام میشه و اون مموقع هست در اعماق قلبتون احساس راحتی و خوشبختی میکنید و دنیای شما مثل بقیه ........نیست
به امید اون روز